امکان رزرو آنلاین تور در آی سفر ...

دانستنی های سفر

پاریس ، مدینه فاضله یا شهر عشاق؟

پاریس
زمان مطالعه: 4 دقیقه

این مقاله سطوری است در مورد پاریس و نظرات شخصی من در مورد این شهر زیبا که در تصورم از کودکی تا کنون، یک مدینه فاضله بوده و هست.

ادبیات پاریس

به شخصه کلمه ی پاریس در ذهن من بیشتر جا افتاده تا فرانسه. من پاریس را قلب اروپا می دانم. هیچ دلیلی هم برایش ندارم. فقط این طور حس می کنم. همیشه در قلبم برای پاریس جای بزرگی وجود داشته و هنوز هم جایش محفوظ است، با اینکه اطلاعات کمی از این شهر دارم. شاید علاقه ام به پاریس از زمانی شروع شد که رمان هایی خواندم از نویسندگانی فرانسوی یا رمان هایی در فضای رمانتیک و پر از عشق خیابان های پاریس. و از آن جایی که معتقدم ادبیات کلاسیک، شهرها را به بهترین شکل ممکن در ذهن خواننده توصیف و تصویر می کنند، فکر می کنم بینوایان ویکتور هوگو تاثیر عمیقی در من گذاشت. حالا تمام آن چیزی که از فرانسه یا پاریس در ذهن من هست، به محتویات کتاب های کلاسیک و امروزی بر می گردد. و مطمئنم که با پاریس یا فرانسه ی واقعی کنونی تفاوت بسیار دارد. هرچند که روح شهر همان طور باقی می ماند. قطعا و حتما چیزهایی وجود دارند که تعجب برانگیز باشند یا حتی مغایر با تصوراتم از این شهر. با این حال حس و حال همان است و رنگ و بو عوض نمی شود. کمی پایین تر متوجه می شوید که هر چیزی می تواند در سفر برای ما هیجان انگیز یا شگفت انگیز باشد و به نظرم این پاداش سفر است.

“اولین بار است که به اروپا می آیم. و این اولین بار یعنی خیلی چیزها. یعنی وقتی در فرودگاه شارل دوگل پاریس از گیت عبور می کنی و پا را در  فضای عمومی فرودگاه می گذاری، شگفت زده می شوی که مگر ممکن است فرودگاهی این شکلی باشد؟ بیشتر شبیه یک شهر است.”

از کتاب مارک و پلو / منصور ضابطیان

قطعا هر زمان که به پاریس سفر کنم،  به شوق دیدن کافه های معروف و بوی شیرینی ها و دسرها و یا قدم زدن در خیابان هایی مثل نوفلو شاتو و شانزه لیزه خواهم رفت و برای تجربه آرامشی همراه با سکوت در بین مردمی که اکثرا در حال کتاب خواندنند.

منصور ضابطیان هم مهر تاییدی بر این نظر زده است:

” کتاب خواندن در پاریس حسابی حرص آدم را در می آورد. هرکسی را می بینی یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است. سن و سال هم نمی شناسد……آن هایی هم که اهل کتاب نیستند، حتما مجله یا روزنامه ای پر شالشان دارند که وقتشان به بیهودگی نگذرد…..فضای پاریس هیچ بهانه ای برای مطالعه نکردن باقی نمی گذارد. شاید برای همین است که پاریسی ها معنای انتظار را چندان نمی فهمند، آن ها لحظه های انتظار را با کلمه ها پر می کنند.”

از کتاب مارک و پلو / منصور ضابطیان

و چه تعبیر زیبایی از خواندن در پاریس دارد. در پاریس انگار که مردم لحظه های انتظار را با کلمه ها پر می کنند. و همین جاست که انتظار شیرین می شود. و البته یک اختلاف نظر کوچکی بین ما ایرانی ها و فرانسوی ها مبنی بر تلخی یا شیرینی انتظار پدید می آید. اگر جوری با کتاب به مبارزه با زمان انتظار بروی، اصلا انتظار را حس نمی کنی که هیچ، تلخی اش هم برایت معنایی ندارد. مگر می شود بدون احساس سرما، سوزناکی سرما را چشید؟

نوفلوشاتو
نوفلوشاتو

زندگی در کافه ها

من از پاریس، فقط درباره ی کتاب ها و کافه ها و قدم زدن در خیابان های خیلی زیبایش شنیده ام. می دانم که کافه ها مکان های بسیار مهمی در پاریس هستند. و اصلا محل تولد آن ها هم، همین پاریس است و کلمه ی فرانسوی cafe که بر روی تمام کافی شاپ های جهان نام گذاری شده است. شاید حتی بتوان گفت که مردم پاریس بیشتر زندگی شان در کافه ها جریان دارد تا در خانه ها. کافه ها محل گپ و گفت های دوستانه و اولین قرار های عاشقانه و کاری هستند و از آن مهم تر مکان دنجی برای خلوت با خود محسوب می شوند. برای لحظه ای تصور کنید که در یکی از کافه های پر از آرامش و دنج پاریس هستید. قهوه مورد علاقه و کروسان تازه ای در مقابلتان قرار دارد و هم چنان که در حال مطالعه ی کتاب محبوبتان هستید، نیم نگاهی هم به اطراف و به کروسانتان می اندازید. آیا غرق لذت نشدید؟

“در پاریس رسم نیست آدم ها به خانه هم بروند. قرارهایشان را توی یک کافه می گذارند که خرج کمتری روی دستشان بیفتد. تازه خانه ها هم معمولا کمتر جای مهمانی دارد. زندگی توی کافه ها جریان دارد و روابط انسانی شکل دیگری است . یک جور ارتباط فرانسوی.”

از کتاب مارک و پلو / منصور ضابطیان
Cafe
Cafe

آقای ضابطیان حرف ارتباط را به میان کشید. در مورد ارتباط فرانسوی ها چیزی جز عشق و رمانتیسم نشنیدم و یک نوع اصالت باشکوه در مورد آن ها به ذهنم می آید. خب همه می دانند که پاریس به شهر عشاق و دلدادگان معروف است. بی گمان آن جا بیشتر از هرچیزی آدم را به یاد روابط عاشقانه می اندازد. قدم زدن در زیر برج ایفل یا کنار رودخانه سن و یا در خیابان شانزه لیزه، همه و همه عشق را در ذهن انسان تداعی می کنند.

آیا پاریس واقعا یک آرمان شهر است؟

پاریس در کودکی، اتوپیا یا مدینه فاضله ی من بود. با تمام وجود دوست داشتم اولین جایی باشد که بعد از ایران می بینم. هنوز هم آن میل به سفر فرانسه در من هست، با این تفاوت که درست به همان اندازه مشتاق دیدار شهرهای گمنام در سراسر کشور های جهان و قاره های گوناگون هستم. ولع من انگار که بیشتر شده باشد، حالا نه تنها فقط به پاریس راضی نمی شوم، بلکه سودای سفر به دور دنیا را در سر دارم. نه برای اینکه صرفا تفریحی کرده باشم. برای اینکه عمیقا حس کنم در این دنیای بی نهایت بزرگ و رنگارنگ، ذره ی کوچکی هستم و میلیاردها زندگی متفاوت را از نزدیک لمس کنم تا هیچ گاه تصور نکنم شیوه ی زندگی من، درست ترین و بهترین شیوه است. تا بدانم همین یک نعمت ارزشمند زندگی به چه مدل ها و روش ها و رنگ و لعاب ها می تواند استفاده شود. پاریس هنوز هم در ذهن من نقطه ی آغاز است ولی آغاز یک ماجراجویی خیلی بزرگ. راستی آرمان شهر و یا اتوپیای ذهنی شما کجاست؟ البته ممکن است شهر آرمانی شما وجود خارجی نداشته باشد!

پست های مرتبط
جاذبه های گردشگریدانستنی های سفر

پاریس تمام نشدنی!

ارزش خواندن دارد...
ارمنستان ، کشوری فقیر اما خوشحال!